ديوونه گى!

ساخت وبلاگ
به گذشته که فکر میکنم روزایی که حتی یک ثانیه با تو هم کلام شدن هم برام دور از تصور بود .. باور این روزها برام سخت میشه ... سخت میتونم بپذیرم که شاید اگه زودتر اقدام میکردم اینقدر دیر نمیشد .. با اینکه اتفاق بزرگی بینمون نیفتاده ولی نمیتونم خوشحال نباشم از این حضورت نمیتونم رویا بافی نکنم نمیتونم بهت فکر نکنم نمیتونم عاشقت نباشم .. نمیتونم نمیرم برات وقتی بهم مسیج میزنی عشقی!!! نمیتونم ذوق نکنم وقتی از کارهام تعریف میکنی نمیتونم نبوسمت وقتی لبخندت اینهمه زیباست ..   " وای نه .. نه .. قلب من طاقت این همه خوشبختی رو نداشت .. چطور همه ی عمرمو بدون تو گذرونده بودم چطور میتونم دوستت نداشته باشم .. جمعه ساعت 6 و نیم عصر هیچ چاره ای جز عاشق شدن نداشتم ... فقط تورو میخوام .. دلم برای تو تنگ تنگه ولی بازم باید صبر کنم .. یه چیزی داره رخ میده .. که ناشناخته س  و هیجان انگیز ... "   و همه ی این جمله هایی که منو فقط و فقط یاد تو میندازه ! ماه من ..   ديوونه گى!...ادامه مطلب
ما را در سایت ديوونه گى! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : adameposhtepanjere بازدید : 49 تاريخ : دوشنبه 2 بهمن 1396 ساعت: 19:07

به گذشته که فکر میکنم روزایی که حتی یک ثانیه با تو هم کلام شدن هم برام دور از تصور بود .. باور این روزها برام سخت میشه ... سخت میتونم بپذیرم که شاید اگه زودتر اقدام میکردم اینقدر دیر نمیشد .. با اینکه اتفاق بزرگی بینمون نیفتاده ولی نمیتونم خوشحال نباشم از این حضورت نمیتونم رویا بافی نکنم نمیتونم بهت فکر نکنم نمیتونم عاشقت نباشم .. نمیتونم نمیرم برات وقتی بهم مسیج میزنی عشقی!!! نمیتونم ذوق نکنم وقتی از کارهام تعریف میکنی نمیتونم نبوسمت وقتی لبخندت اینهمه زیباست ..   " وای نه .. نه .. قلب من طاقت این همه خوشبختی رو نداشت .. چطور همه ی عمرمو بدون تو گذرونده بودم چطور میتونم دوستت نداشته باشم .. جمعه ساعت 6 و نیم عصر هیچ چاره ای جز عاشق شدن نداشتم ... فقط تورو میخوام .. دلم برای تو تنگ تنگه ولی بازم باید صبر کنم .. یه چیزی داره رخ میده .. که ناشناخته س  و هیجان انگیز ... "   و همه ی این جمله هایی که منو فقط و فقط یاد تو میندازه ! ماه من ..   ديوونه گى!...ادامه مطلب
ما را در سایت ديوونه گى! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : adameposhtepanjere بازدید : 54 تاريخ : يکشنبه 3 دی 1396 ساعت: 15:12

میخوام اتفاقات اون روز افسانه ای رو بنویسم شاید باید همون موقع مینوشتمش اما تا یه مدت برای خودم هم قابل هضم نبود و بعدش هم اونقدر دور و برم شلوغ شد که وقت خالی پیدا نکردم برای اینکه بنویسمت! اما اون روز تو اونقدر جذاب بودی که حتی یک لحظه ش رو هم از یاد نبرم و بتونم دقیق همه چیزو بنویسم نمیدونم چی شد خودم هم نفهمیدم از وقتی اون اتاقو راه انداختی این فکر توی سرم بود! خفیف البته کسایی هم بودن که باعث شدن بالاخره جسارت پیدا کنم ! به هرحال بالاخره بهت پیام دادم ماه من ! خیلی رسمی! با معرفی خودم با اسم فامیلم! گفتم میخوام یه وقت بگیرم که موهامو درست کنی! ولی تو اسم کوچیک منو نوشتی و من دیوانه شدم ... و من نفهمیدم چی شد و نتونستم خوشحالیمو ابراز کنم نتونستم بالا پایی بپرم ! اما درونم یه چیزی یه شوقی به جای من بالا پایین پرید! گفتی یه ساعت دیگه وقت داری که بیام پیشت ! و من اون یه ساعتو گذروندم به هر طریقی در حالیکه استرس داشتم و دقیقه هاا به سرعت میگذشتن . قبل دیدنت کلی عطر زدم خواستم در بهترین حالتم باشم .. و اومدم .. و دیدمت که کتاب میخوندی ایندفه صاف توی چشات نگاه کردم سلام کردم! و تو لبخند زدی .. سلام کردی به سمتم اومدی ... دست دادی باهام ... و من روی اون صندلی نشستم .. و تو با لبخند ازم پرسیدی چیکار کنیم ؟! و من با لبخند دوست داشتم بهت بگم میخوام بغلت کنم ولی گفتم میخوام موهامو درست ک ديوونه گى!...ادامه مطلب
ما را در سایت ديوونه گى! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : adameposhtepanjere بازدید : 55 تاريخ : شنبه 2 دی 1396 ساعت: 3:08

بعد از اون شب  چند روزی ندیمت  اما دیگه برام مهم نبود ... چون تا مدتها میتونستم با خیال اون شب زندگی کنم! و سه روز بعد تو دوباره اومدی ...  توی همون اتاق ... مشغول کار بودی چه خوبه وقتی چراغ اتاقت روشنه  و من صداتو از توی راهرو میشنوم .. صدای خندیدنت  حرف زدنت  حتی صدای سشوارت هم دلنشینه برای منِ دیوونه .. اونشب داشتم شام میپختم ... دوستت که با ما هم سفره شده بود چند وقتی بود نمیومد  و من دلم نیومد از غذام برای تو نیارم  یه لقمه گرفتم  و فکر بقیه برام مهم نبود! برات آورد  در ردم و تو من ودیدی .. لبخند زدی - شام خوردی؟! - آره .. - خب بیا این لقمه رو هم بخور .. (لبخند) مرسی ...  - خواهش میکنم ... و من دویدم  سمت آشپزخونه .. و دیگه نفهمیدم دارم چی میخورم! ديوونه گى!...ادامه مطلب
ما را در سایت ديوونه گى! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : adameposhtepanjere بازدید : 78 تاريخ : شنبه 2 دی 1396 ساعت: 3:08

دوباره غذا پختم .. فسنجون .. ملس ! دوس داشتم دوباره دستپختمو بخوری.. خودم فقط دو قاشق خودم ! چون بقیه هم سهمی داشتن توی اون غذا! غذامو رفتم توی طرف و برات آوردم! و تو با دوستت نشسته بودی! این دفعه دیگه چیزی نگفتم غفط نگااااات کردم! و تو لبخند زدی  به ظرف توی دستم نگاه کردی و به دوستت گفتی .. (.. )جان این ظرفو میگیری ؟! و من دوباره دویدم سمت اتاق .. . . شبش با دوستم اومدیم پیشت و تو همچنان داشتی کار میکردی یه کم نشستیم تا نوبت دوستم شد .. و من تمام مدت حواسم به تو بود ! و حواس تو .. مطمئنا پیش من نبود ...  حتی نگفتی غذارو خوردی یا نه .. تنها جمله ای که به من گفتی این بود که گفتی دوستت هم مثل من خیلی اهل فیلمه ! و من با اینکه برام مهم نبود که دوست لعنتیت اهل چه کوفتیه .. باید ممنون باشم از همچین وجه تشابهی! که باعث شد تو یه جمله با من حرف بزنی ! کارت تموم شد! از دوستم پول گرفتی! چرا ؟! پشت این کارت منظوریه ؟ حتی فکر کردن بهش هم خوبه  یه وقتایی هست اینقدر توی یه حیال غرق میشی که دیگه دوس نداری ازش بیای بیرون  دیگه وافعیت اونقدرا برات جذاب نیست ! و حتی مهم ! و ما خدافظی کردیم   و لعنت به این دیدار های کوتاه .. بعد از سه سال بالاخره تو هستی اما بازم باید صبر کنم! چرا سی دی فیلم رگ خواب نمیاد ! لعنت به من که فقط یه بار دیدمش توی سینما! این فیلمو باید هزار بار دید ! هزاااااااار بار من ديوونه گى!...ادامه مطلب
ما را در سایت ديوونه گى! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : adameposhtepanjere بازدید : 79 تاريخ : شنبه 2 دی 1396 ساعت: 3:08

وقتىنگاهمميكنى  لرزهميفتهتوىبدنم  رفتارمغيرعادىترازهميشهميشه  واحساسميكنمبيشتروبيشتربهازدستدادنتدارمنزديكميشم  ميترسم .. ازاينكهازدستتبدم  بياينكهحتىحرفىزدهباشيم  بياينكهخداحافظيكردهباشيم  وتورودرآغوشگرفتهباشم .. اونروز توىراه  بوفهمنوديدي  نگاتكردم ديوونه گى!...ادامه مطلب
ما را در سایت ديوونه گى! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : adameposhtepanjere بازدید : 62 تاريخ : شنبه 27 آبان 1396 ساعت: 17:31

اينروزاخوبنيستم  همهچيزيهجورديگهشده همهاطرافيانمازمفاصلهگرفتن  تنهاييعجيبيودورماحساسميكنم اگهفكركردنبهتونبودمنحتماتوىاينهمهدرد ميمردم! امروزدوباراومدمتوىسالنغذاخورى  عمدا ! كهتوروببينم .. ولىتوپشتكردىبهمن ونديديكهتماممدتوفقطبراىتماشاىتونشستم! ديگهكفش ديوونه گى!...ادامه مطلب
ما را در سایت ديوونه گى! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : adameposhtepanjere بازدید : 72 تاريخ : شنبه 27 آبان 1396 ساعت: 17:31

من یه آذم تنها هستمیه آدم مثل تمام آدمهای این شهر شلوغ با این فرق که دغدغه هام توی این زندگی با خیلی ها متفاوته رفتارم شاید متفاوت باشه و حتی طرز تفکرم این خود متفاوت پنداری من نشانه ی متوهم بودن من نیست ... رفتار دیگران چه از روی غرض ورزی چه از ر ديوونه گى!...ادامه مطلب
ما را در سایت ديوونه گى! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : adameposhtepanjere بازدید : 47 تاريخ : شنبه 6 آبان 1396 ساعت: 3:26

امروز روز بدی بود از همون شروعش آدم پشت پنجره رفتاراش متناقض شده مثل همیشه نیست تصورمن از اون یه آدم آروم بود ولی اینطور نیست اواخر ترم پیش عاشقش شدم طرز نگاهشو جذابیت خاصی که توی راه رفتنش بود منو شیفته کرد نمیدونم چطور شد که اینجوری بهش وابست ديوونه گى!...ادامه مطلب
ما را در سایت ديوونه گى! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : adameposhtepanjere بازدید : 62 تاريخ : شنبه 6 آبان 1396 ساعت: 3:26

نصف شبه دارم توی لبتابم کارای آیرن من رو انجام میدم ...باید یه مشت ویدیوی چرت و پرت از یوتوب دانلود کنم حالم خوش نیست همیشه تاثیری که از فیلما گرفتم بیشتر از کتاب بوده چون توو عمرم زیاد کتاب نخوندم ... جذبم نمیکنه ولی فیلم خیلی روم تاثیر میذاره بعد ديوونه گى!...ادامه مطلب
ما را در سایت ديوونه گى! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : adameposhtepanjere بازدید : 55 تاريخ : شنبه 6 آبان 1396 ساعت: 3:26